بدون عنوان
کیان کوچولوی من چند روز پیش وقتی داشت تو کارای خونه به مامان جونش کمک میکرد موقع بادمجان پوست کندن انگشتش بدجوری برید طوری بود که اشک منو دراورد کلی شبا وقتی خواب بود میبوسیدمش و قربون صدقش میرفتیم اونم زمین و زمان رو ات میکرد مثلا چاقو رو ات میکرد آشپزخونه رو ات میکرد. عمر مادر خدا هیچ وقت برات بد نیاره انشاالله.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی