محمدکیانمحمدکیان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

محمد کیان فرشته مهربونی ها

فرهنگ لغت کیان خان در بیست و یک ماهگی

پسر ناز مادر تقریبا همه چی رو بی کم و کاست میگی و جمله سازیتم عالی شده ولی زبون شیرینت مثل ما ادم بزرگا نیس مثلا اینجوری که پایین مینویسم حرف میزنی   بخورم:دولولم برو:دورو قاشق: داشود پاشو:داشو بپوش: دودوش دایی جان: دایی دان و خلاصه اینکه همه چیرو با زبون شیرین خودت میگی الهی قربونت برم مادر عزیز دلم برات بهترین ها رو ارزو میکنم و عاششششقتم.
31 شهريور 1394

بای بای پوشک

اقا کیان پسر گلم عزیزدلم زندگی مادر پسر بااااهوش من الان بیست و یک ماه و بیست روزشه که دیگه پوشکش نمیکنیم و خودش میگه بی بی منظورش همون پی پی. پسرک نازم عشق مادر روزی هزار بار خدارو بخاطر وجود تو شکرگزارم و سجده ی شکر به درگاه خدای مهربونم بخاطر وجود تو بجا میارم... ممنونم خدا جونم سپاسگزارم
31 شهريور 1394

بدون عنوان

عشقم کیانم ببخشید که من چند وقته نتونستم بیام و واست بنویسم. مادر خیلی سرش شلوغ بوده این مدت خیلیم شلوغ بوده فک کنم خودتم متوجه شدی. عاخه میذارمت پیش مامانی و لحظه ایی که ازت جدا میشم انگار دارن جونمو ازم میگیرن نمیدونی روحم چه عذابی میکشه قربونت برم. پسرکم صدای قشنگت تو گوشمه وقتی سر کارم که همش صدام میزنی و میگی مادری.راستی پسرکم تو الان بیست ماه ونه روزه که از طرف خدا اومدی که فرشته ی خونه ی ما باشی. خدای مهربون رو بخاطر وجود نازنینت هزاران مرتبه شاکرم.
20 مرداد 1394

عاشقانه ای برای تو

نازنین پسرم وقتی به تو نگاه میکنم وجود خدا رو با تمام وجودم حس میکنم پسرکم وقتی آغوشم را برای تو باز میکنم کاملا احساس میکنم که تو یک فرشته آسمانی هستی که خدا به من و پدرت هدیه داده نازنینم وقتی به چشمان پر شورت مینگرم نا خودآگاه به سجده میروم ....... خداوندا هیچکس جز تو نمیتوانست فرشته ایی به این زیبایی بهانه ایی برای شاد زیستن ما به ما هدیه کند پروردگارا هزاران هزار مرتبه شکر...... ...
24 اسفند 1393

عکسای اولین تابستان محمدکیان

کیان کوچولو انقد سیبیلای این جری بیچاره رو کشیدی که همش فرفری شده این عکسی که با حوله گرفتیم ازت اولین باریه که خودم تنهایی حمام بردمت و کلی خوشحال بودم توم که اصلا گریه نکردیو خوشحالی من چند برابر شد.   پسرکم انقد شیطون بودی قربونت برم که از اواخر چهارماهگی مجبور بودم بذارمت تو روروئک قربون این چشمای خوشگلت که دنیای منه. اینجا تو شیش ماهت بود و تازه یاد گرفته بودی بشینی قند وعسل برو ادامه مطلب.... این عکسا مربوط به تابستان سال 93 که ما تو سرپل ذهاب و توی خونه های سازمانی پادگان ابوذر بخاطر شغل پدری زندگی میکردیم پسرک باهوشم ما روزای خوبی رو اونجا میگذروندیم. گاهی اوقات شب ها هم تنه...
24 اسفند 1393

فرهنگ لغت کیان خان در یک سال و سه ماهگی

آ    آ : آقا آتیچ: آتیش ما ما: مامان برب: برق دیش: جیش با: کفش ددر: بیرون دایه: دایی جی جی: مورچه هاپو: گربه سگ مرغ جوجه ماهی و کلا هر چیزی که آدم نباشه و حرکت کنه آس: غذا بابا: بابا نه: نه ب ب: به به عم: عمه و عمو بوووه: بوفه ات: کتک ام: خوراکی آآآآآننننن: ماشین بی بی: پی پی ادی: الو جیز ده: وقتی کتاب میخونی یا چیزی رو در ودیوار مینویسی   متاسفانه از این بیشتر چیزی از شیرین زبونیات یادم نمیاد مادر فدات.     ...
20 اسفند 1393

بدون عنوان

کیان کوچولوی من چند روز پیش وقتی داشت تو کارای خونه به مامان جونش کمک میکرد موقع بادمجان پوست کندن انگشتش بدجوری برید طوری بود که اشک منو دراورد کلی شبا وقتی خواب بود میبوسیدمش و قربون صدقش میرفتیم اونم زمین و زمان رو ات میکرد مثلا چاقو رو ات میکرد آشپزخونه رو ات میکرد. عمر مادر خدا هیچ وقت برات بد نیاره انشاالله. ...
20 اسفند 1393